دنیا شبیه توست مثل دلبری
هات
چیزی شبیه رنگ رنگ روسری هات
مثل شکوه بادبادک بازی
باد
وقتی که می رقصاندش بازیگری هات
مثل خط ابروت، مثل خط لبهات
بر چهره آیینه آرایشگری هات
مثل خدا را صد قلم آراستن ها
مثل تبِ سرخِ قلم خاکستری هات
افسوس اما شهر ارزان می فروشد
در پارک های شوخ، شرم دختری هات
ای شهرزاد قصه های سال ها پیش!
افسانه ام کن با تب افسونگری هات
گم کرده ام -آه- ای هزار و یک شب درد!
خورشید را در قصه ی دیو و پری هات
شاهی؟ گدایی؟ مرشدی؟ پیری؟ چه هستی؟
دل بسته ام عمری است بر پیغمبری هات
امشب عمو زنجیر باف قصه ام را
آورده ام در حلقه ی پا منبری هات
نذر مرا با کاسه ای گندم ادا کن
تا پر بگیرم در حریم پاپری هات
امروز یادم کن که فردا دیگر از من
گردی نخواهد خاست با یادآوری هات
دنیا شبیه توست، وقتی ماه باشی؛
مثل گل تردید در ناباوری هات
دنیا شبیه توست؛ وقتی ماه باشی
حتی خدا دل می دهد بر دلبری هات